این سفر اخیرم که رفتم مشهد شاید عجیب ترین سفر مشهدی بود که من رفتم.
ساعت تقریبا 8 صبح بود که رسیدم به محل کارم. تا ساعت های 10 کارهای عقب مونده رو انجام دادم. همون موقع بود که یکی از رفقا وارد دفتر شد. سلام و علیک های معمول رو ردوبدل کردیم. نمیدونم چی کار داشت که اومده بود اونجا. کنارم نشست و کمی راجع به اوضاع زندگیش صحبت کردیم(آخه تازه رفته بود خواستگاری!). وسط صحبت یهو گفت: راستی علی؛ شاید امروز بعد از ظهر اگر یه مشهد جور بشه، پایه ای؟