یک لحظه باد روسری اش را کنار زد
از آن به بعد بود که شاعر زیاد شد...
آرم استیشن برای 3x4
نکته جالب اینجاست که بعد از ساخت فهمیدم که لوگو رو برعکس زدم! یعنی از پایین به بالا!
کار اول درسته ولی کار بعدی رو جابه جا زدم!
برای تنبیه خودم، لوگوی سه در چهار رو یک ماه چسبوندم گوشه سیستمم!!!
سلام.
پست قبلی به صورت کاملا اتفاقی نوشته شد. یعنی اصلا نمی خواستم اسمش رو بزارم گزینه های روی میز و اونطوری راجع بهش صحبت کنم! ولی شد! و حالا ناگزیرم به ادامه...
همین اول بگم که دلم خیلی برای کربلا تنگ شده.
برای سختی های طاقت فرساش که اگر نبود مقصدمان بهشت، هرگز یارای مقاومت در برابر هجمه اتفاقات به ظاهر ناگوار رو نداشتیم...
واقعا سفر سختی بود.
هر اتفاقی که فکر کنید افتاد برانمون. شب اول توی موکب که بودیم، بنا کردم به نوشتن تیتر خاطرات تا بعدا بتونم بنویسم، تقریبا یک ساعت طول کشید نوشتن این تیتر خاطرات! همین شد که کلا بیخیال شدم!
اومدم قرار بزارم که مجموعه خاطرات کربلا رو با یه سیر زمانی بذارم ولی دیدم از این پروژه های شکست خورده زیاد دارم، به همین دلیل از همین تریبون اعلام میکنم که هروقت شوروحال نوشتن درباره کربلا رو داشتم، حتمامینویسم...
سلام،
با توجه به قرار گرفتن در دهه مبارک فجر و یاوه گویی های همه روزه دولتمردان و سیاست مداران غربی از پروژه جدیدم رو نمایی میکنم...
البته که این دست کارها ادامه دارند هنوز...